لگدی خورد به در ، در که نه دیوار شکست
خانه لرزید و تمام تن تب دار شکست
سمت دیوار و در انقدر هجوم آوردند
عاقبت پهلوی آن مادر بیمار شکست



لگدی خورد به در ، در که نه دیوار شکست
خانه لرزید و تمام تن تب دار شکست
سمت دیوار و در انقدر هجوم آوردند
عاقبت پهلوی آن مادر بیمار شکست
توی آتش نگران بود و به خود می پیچید
استخوانهای ضعیف تنش انگار شکست
کاش درهای مدینه مسمار نداشت
فضه دل خون شد و با بغض صدا زد ثانی
پای خود را به تن فاطمه نگذار شکست
چ کند با غم نامردی این شهر علی
سینه اش پر شد ازغصه تلمبار شکست
پیش چشمش چ کتک ها که به زهرا نزدند
هی کتک خورد و دل حیدر کرار شکست
یافاطمه زهرا (ص)


نیمه شب آمد امیرالمومنین"
بر کنار قبر زهرا دل غمین"
قامتش خم بود و بر لب ناله داشت"
روی خود بر تربت زهرا گذاشت"
گفت برخیز ای نگار خسته ام"
همدم غمگین و یار خسته ام"
چشم وا کن از در و دیوار گو"
جان من از ضربت مسمار گو"
فاطمه از درد بازویت بگو"
از غبار روی نیکویت بگو"
ماجرای کوچه را گو مو به مو"
کس کنارم نیست تنهایم بگو"
راست گو ای فخر خلاق احد"
باز زخم سینه ات خون می دهد"
ناگهان آمد صدا از فاطمه"
داشت اینگونه به لب ها زمزمه"
گفت ای حلال مشکل ها علی"
صبر کن هرچند خود در مشکلی"
گر زپا انداخت زهرا را فلک"
غم مخور گشته پرستارم ملک"
حال که اصرار داری گویمت"
ماجرای کوچه را می گویمت"
بازویم از ضربت ثانی شکست"
آمدم بر خانه با خیز و نشست"
صورتم از ظلم اعدا شد کبود"
هرچه آمد بر سرم تقدیر بود"
سالروز شهادت حضرت فاطمه تسلیت
التماس دعا