اهمیّت سورۀ عصر در صدر اسلام

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ ، وَ الْعَصْرِ ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ ، إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»

اهتمام و توجّه ویژۀ مسلمانان به این سوره، نشانگر محتوای والا و معانی ارزشمند و کاربردی آن در زندگی است. اگر در جامعۀ فعلی نیز این سوره سرمشق و مورد توجّه باشد، افراد جامعه به سعادت دنیوی و اخروی دست خواهند یافت.




معانی و مفاهیم آیات سورۀ عصر

این سوره، از محکمات قرآن کریم است. اگر انسان کمی با ادبیّات عربی آشنا باشد، می‌تواند این سوره را به خوبی معنا کند. البته بیان معنای حقیقی «وَ الْعَصْرِ»، که پروردگار عالم قسم به عصر خورده است، مشکل است. امّا بقیۀ کلمات این سوره، از محکمات هستند و همه می‌توانند معنا کنند.

لازم به ذکر است که گرچه ترجمه و معنا کردن این سوره آسان است، اما عمل کردن به آن فوق‌العاده مشکل است. اگر فردی یا جامعه‌ای به دستورات، مفاهیم و مضامین این سوره عمل کند، می‌تواند به سعادت دنیا و آخرت نائل شود.

قرآن کریم در سورۀ عصر می‌فرماید: قسم به عصر که همۀ انسان‌ها در دنیا و آخرت بدبخت هستند؛ مگر یک طایفه، و آن‌ها کسانی هستند که«الذّین آمنوا»، یعنی کسانی که مؤمن و شیعه باشند، البته نه تنها به صورت اسمی، بلکه آنان که طبق «وعملوا الصالحات» به عقاید حقّه خود، عمل کنند و به تشیّع پایبند باشند. کسانی که به همه واجبات و مستحبات اهمیت دهند و از گناه اجتناب کنند. این یک بال حرکت و صعود است. بال دوم «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» است. یعنی امر به معروف و نهی از منکر داشته باشند. آنچه خود دارند به دیگران بگویند. اعتقادات حقّه را، نه فقط به فرزندان، بلکه به همگان یاد دهند. آنچه که خود عمل می‌کنند، از دیگران هم بخواهند که عمل کنند.

ارتباط سوره عصر با حکومت جهانی دوران ظهور و رجعت

اگر  در هر جامعه‌ای، این سوره مبارکه حکم‌فرما شود، آنگاه آن جامعه، بهشتی خواهد شد. حکومت امام زمان«ارواحنافداه»، پس از ظهور آن حضرت، بهشت دنیا را برای مردم به ارمغان می‌آورد. علّت این امر، معجزه نیست، بلکه به خاطر عمل به دستورات قرآنی، بالاخص این سوره مبارکه است. در حکومت سراسری اهل بیت«س» در دوران ظهور و دوران رجعت، به آیات نورانی قرآن کریم و از جمله به سوره «عصر» عمل می‌شود و در نتیجه، زندگی مردمان به زندگی منهای فقر، تبعیض، نارسایی، ظلم و ستم مبدّل شده، زندگی آنان سرشار از آرامش و آسایش و برخوردار از رفاه و امنیّت خواهد شد.

عمل به این سوره، در هر عصر و زمانی، رافع مشکلات خواهد بود و تمام گرفتاری‌ها را از بین می‌برد. الان نیز در نظام جمهوری اسلامی، اگر صددرصد به مفاهیم بلند این سوره مبارکه عمل شود، آنگاه تمام مشکلات رفع می‌شود و تمام گرفتاری‌ها از بین می‌رود و یک زندگی صد درصد رفاهی برای مردم فراهم می‌گردد.

لذا چون مسلمانان صدر اسلام، اثر این سوره را در زندگی حس کرده بودند، به جای تعارفات معمول، که گاهی پر از دروغ و تملّق است، این سوره را برای یکدیگر قرائت می‌کردند.

همان‌گونه که بیان شد معنای ظاهری سوره عصر آشکار است، امّا از نظر عمل، عمل کردن به آن مشکل است. زیرا از نظر این سوره، شیعه حقیقی و نجات یافته کسی است که دو بال داشته باشد. یک بال آن است که از نظر اعتقادی به اسلام پایبند باشد و از نظر عمل به اعتقاداتش عمل کند و بال دوّم آن است که در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد. اگر اجتماعی به این دستور انسان‌ساز عمل کند، سعادتمند است و یک زندگی صد درصد رفاهی برای آن فرد و خانواده و اجتماع او پدیدار می‌شود.

معنای عصر

در ابتدای این سوره، خداوند متعال به «عصر» قسم خورده است. درباره معنای حقیقی کلمه «وَ الْعَصْرِ» بحث‌های زیادی مطرح شده است. درباره این‌که معنای قسم به عصر چیست و «عصر» چه معنایی دارد، مفسّرین اقوال و احتمالات مختلفی را نقل کرده‌اند. مثلاً بعضى به قرینه اینکه در دیگر آیات قرآن کریم، به اوقاتی از شبانه روز، مانند صبح و ظهر قسم یاد شده است، آن را اشاره به همان وقت «عصر» می دانند. یا برخی دیگر آن را اشاره به سراسر زمان و تاریخ بشریّت دانسته‏ اند که در طول آن، انسان‌های فراوانی دچار ضرر و خسران شده‌اند و توجّه به تاریخ، مایه عبرت و پند است. برخی معنای عصر را با همان ریشه لغوی معنا کرده‌‌اند که به مفهوم «فشردن» و فشار دادن است. وقتی پارچه‌ای را آب بکشید و فشار دهید، به این کار در لغت عرب «عصر» گفته می‌شود.[۱] بر این اساس، برخی مفسرین گفته‌اند: سعادت بشر در زندگی، مرهون تحمّل فشار‌ و سختی است.

با توجّه به آیات و روایات مختلف، معانی دیگری نیز برای این کلمه و قسم می‌توان متصوّر شد که شرح آن در این مختصر نمی‌گنجد، ولی به تناسب بحث این جلسه، به چند معنای کلمه «عصر» به صورت فشرده و مختصر اشاره می‌شود.

قبل از ورود به بحث، ذکر این نکته حائز اهمیّت است که همه معانی کلمه «عصر» می‌تواند در این آیه جمع باشد و معانی و مفاهیم متعدّد آن تضادّی با هم ندارند؛ زیرا الفاظ قرآن کریم، قالبی برای معانی عامّ است و این آیه کوتاه، همه آن معانی را در خود جای داده است.

شرح پنج معنا از معانی واژه عصر

معنای اوّل: بعضی مراد از عصر را «نمار عصر» می‌دانند؛ زیرا اصل نماز در اسلام بسیار فضیلت دارد و در میان نمازها، نماز عصر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.[۲] بعضی از مفسّرین می‌گویند «وَ الْعَصْرِ» یعنی قسم به نماز عصر و به عبارت دیگر قسم به نماز. قرآن کریم دربارۀ نماز بالاخص نماز عصر، پافشاری دارد و می‌فرماید: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏»[۳]

پس در این سوره هم به نماز، بالاخص نماز عصر قسم خورده شده است.

خداوند متعال با این قسم خود، به ما می‌فهماند که نماز بسیار مهم است. اگر کسی در زندگی به نماز اهمیّت دهد و به راستی نماز در زندگی او نقش داشته باشد، همان نماز در گرفتاری‌ها یاریش می‌کند: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»[۴]

البته اهتمام به امر نماز، نیازمند خشوع  و برقراری رابطه محکم با خداوند سبحان است و الاّ نماز برای عموم مردم، سنگین است.

معنای دوم: برخی از مفسّرین گفته‌اند منظور از «عصر»، دوران و عصر پیغمبر اکرم«ص» است. اگر هر کدام از بزرگان، روزی مخصوص به خود دارند، پیامبر اکرم«ص» عصرها و روزها دارند. روزهایی که در آنها با تلاش و کوشش فراوان توانستند اسلام را پایه‌ریزی کنند و آن را تا رسیدن پرچمش به دست حضرت مهدی«ارواحنا‌فداه» و گسترده شدن در همۀ زمین، امتداد دهند. «وَ الْعَصْرِ» یعنی قسم به روزهای مبارک پیغمبراکرم«ص» که شرک و بت‌پرستی، خرافات، ظلم و فساد را برچیدند و اسلام را به جهانیان معرفی کردند.

معنای سوّم: عدّه‌ای عصر را به معنای دوران امامت و حکومت امام زمان«ارواحنافداه» می‌دانند. روزی که حکومت عدل اسلامی سراسر جهان را تحت سیطره خود درمی‌آورد و هیچ ظلم و ستمی در عالم باقی نمی‌ماند. روزی که بهشت موعود دنیا در حکومت حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» ایجاد می‌شود و همه امکانات برای رشد و تعالی بشریّت فراهم می‌گردد و انسان‌ها از نظر علم و قدرت و فضیلت، به کمال می‌رسند. این دوران، عصر حضرت بقیّة الله الاعظم«ارواحنافداه» است. از ابتدای خلقت تا زمان ظهور، مقدّمه‌ای برای دوران پس از ظهور است. صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند و مقدّمات آن دوران باشکوه را فراهم کردند. تمام تلاش‌های نبیّ اکرم«ص» و ائمّۀ طاهرین«س» برای آن ذی المقدمه بوده است. تلاش‌ها، تحمّل سختی‌ها، تحمّل زحمت‌ها و رشادت‌ها در دوران حیات همۀ انبیاء و اولیاء، برای آن بوده که روزی حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» ظهور فرمایند و پرچم اسلام را سراسر زمین افراشته فرمایند و یک زندگی اسلامی به معنای حقیقی، برای همه بشریّت ایجاد شود. و پس از آن، میلیون‌ها سال، در دوران رجعت، زندگی سالم و مترقی برای بشریّت رقم بخورد.

از نگاه عرفانی نیز، ایجاد و خلقت همه موجودات، با ظهور امام عصر«ارواحنافداه» معنادار می‌شود. اگر حکومت آن حضرت و پس از آن حکومت هزاران سالۀ ائمّه طاهرین«س» نباشد و دنیا به بهشتی برای همه موجودات تبدیل نشود، باید بگوییم خلقت و حتّی بعثت انبیاء لغو بوده است. حیات فعلی انسان‌ها که در یک دوره مثلاً صدساله واقع می‌شود پر از زحمت و رنج و مشقّت است. اگر زندگی دنیایی به همین معنا ختم شود، حیاتی عبث خواهد بود؛ در صورتی که کار لغو و بیهوده در نظام حکمیانه خلقت، وجود ندارد:

«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»[۵]

بنابراین، قسم به عصر یعنی: قسم به عصر امام زمان«ارواحنافداه» و قسم به عصر حکومت اهل بیت«س» که حضرت زهرا«س» همه کاره جهان است. قسم به آن عصری که مصحف فاطمه، قانون اساسی برای جهان است. قسم به عصری که تنها امام حسین«س»، ‌بیش از هزار سال حکومت جهانی می‌کنند. قسم به آن زمانی که گناه و ظلم و ستم از جهان برداشته شده و به جای آن، فضیلت در جهان حکم‌فرما می‌شود. قسم به زمانی که یک زندگی منهای فقر و یک زندگی منهای اختلاف و یک زندگی منهای تبعیض و یک زندگی منهای غم و غصه و دلهره و اضطراب‌خاطر و خلاصه یک زندگی همراه با امنیّت و فضیلت برقرار می‌شود. مسلّماً قسم خوردن به این زمان، اهمیّت دارد و قسم الهی به آن، به جا است.

این معنا از کلمه عصر، از دو معنای قبلی رساتر و برای شیعیان، دلنشین‌تر است.

معنای چهارم: عبارت «وَالْعَصْرِ» یعنی قسم به کار و تلاش و کوشش. چهارمین معنا برای «وَ الْعَصْرِ»، معنای رسایی است که مفسّرین کمتر به آن پرداخته‌اند. درحالی که معنای والایی است و از سه معنای قبلی رساتر است. هرکسی، ‌هرچه به دست می‌آورد و به هر مقامی می‌رسد، در اثر کار و تلاش است. اگر پیغمبر اکرم«ص» در مدّت بیست و سه سال با وجود همه سختی‌ها و مشکلات توانستند اسلام را پیاده کنند، بر اثر تلاش‌های فراوان و کار و کوشش شبانه‌روزی ایشان بود. اگر امام زمان می‌توانند به دست شیعیان حکومت جهانی تشکیل دهند، بر اثر تلاش و کوشش است. کسب فضایل، پیمودن راه‌های کمال، اعمّ از مادی و معنوی، و نیز نیل به بهشت الهی، در اثر کار و کوشش است. این معنا از کلمه عصر، با آیات بعدی نیز بسیار تناسب دارد. اگر با این نگاه بخواهیم سوره را ترجمه کنیم، معنای آیات چنین می‌شود:

قسم به کار، قسم به این ناموس طبیعت، قسم به تلاش و کوشش و صبر و استقامت! همه انسان‌ها ورشکسته هستند، مگر کسی که با تلاش و کوشش بتواند مؤمن واقعی باشد. با تلاش و کوشش بتواند دو بال برای خود درست کند، یک بال عمل و یک بال امر به معروف و نهی از منکر و با این دو بال پرواز کند و به جایی که به جز خدا نداند، برسد.

معنای پنجم: معنای دیگری که برای «وَ الْعَصْرِ» بیان شده و نیازمند یک ذوق عرفانی است، آن است که «وَ الْعَصْرِ» یعنی قسم به عصاره عالم خلقت. «عصر» به معنای «عصاره» است و عصاره عالم خلقت، قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطه بین غیب و شهود، کسی جز حضرت ولی عصر«ارواحنا‌فداه» نیستند.

این معنا از کلمه عصر، با احوال‌پرسی مسلمانان که به جای تعارفات معمول برای یکدیگر می‌خواندند، تناسب بیشتری دارد. این معنا با گفتار و کرداری که پیامبر اکرم«ص» به طور مداوم و مکرّر به مسلمان‌ آموخته‌اند تناسب زیادی دارد؛ زیرا پیغمبر اکرم«ص» در هر فرصتی راجع به امام زمان صحبت می‌کردند و مسائل مختلف مهدویّت را تبیین می‌فرمودند.

تأکید پیامبر اکرم(ص) بر قضیه مهدویّت

قضیّه مهدویّت، از مشهورترین قضایا در اسلام است که بیش از ده هزار روایت دارد. روایات فراوانی در کتب شیعه و اهل سنّت، تنها از پیامبر اکرم«ص» نقل شده است که آن حضرت، در مواقع مختلف به تبیین مسئله مهدویّت پرداخته‌اند. مثلاً در واقعۀ غدیر خم، در ضمن تبیین مسئله ولایت و امامت امیرالمؤمنین«س»، به شرح و بیان مسئله مهدویّت پرداخته‌اند.

در روایات اهل سنّت، بیش از هزار روایت در مورد حضرت مهدی«ارواحنا‌فداه» نقل شده است و بزرگان آنها، کتاب‌هایی نیز در این باب تألیف کرده‌اند. در بین روایات شیعه نیز چندین هزار روایت وجود دارد که در آنها، از زوایای مختلف، پیامبر اکرم«ص» به مسئله مهدویّت پرداخته‌اند و کتاب‌های مختلف و مفصّلی نیز در این‌باره تدوین و تألیف شده است.

مهدویّت از نگاه اهل سنّت

برخی از اهل سنّت، نه تنها کتاب یا فصل مفصّلی از کتاب خود را دربارۀ امام زمان نوشته‌اند، بلکه گاهی ادّعای تشرّف نیز کرده‌اند. مثلاً ابن عربی به عنوان یک عارف ظاهراً سنّی، در فتوحات مکیّه، یک فصل مفصّل که بیش از صد صفحه است را به امام زمان اختصاص داده و خصوصیّات آن حضرت را بیان کرده و از جمله ادّعای رؤیت و تشرّف کرده است.

ابن صباغ مالکی یک کتاب مستقل درباره ائمّه معصومین و از جمله امام زمان«س» دارد و در آن، روایات مختلفی را نقل کرده است. لذا اهل سنّت، هم راجع به خصوصیات امام زمان از پیغمبر اکرم روایت نقل کرده‌اند و هم در حکایت‌ها و کتب تاریخی خود، و همچنین در کتاب‌های اصولی و عرفانی خود، راجع به مهدویّت سخن گفته‌اند.

لزوم توجّه بیشتر به مسئله مهدویّت

شیعیان و بالاخص بزرگان و علماء شیعه نیز درباره مسائل مختلف مربوط به مهدویّت، بسیار تلاش کرده‌اند. البته شیعیان، خصوصاً در زمان ما، دربارۀ تبیین مسأله مهدویّت، آن‌چنان که شایسته است، کار نکرده‌اند. در زمان‌های گذشته کتاب‌های خیلی خوبی از زمان غیبت صغری تا کنون تألیف کرده‌اند، ولی در دوران متأخّر، کتاب‌های شایان توجّه کمتر به چشم می‌خورد.

انتظار می‌رفت در زمان برقراری جمهوری اسلامی بیش از این در زمینه ترویج مهدویّت تلاش و کار فرهنگی شود، ولی نشد و اگر هم کتابی در این زمینه نوشته شده، معمولاً خیلی مختصر و به صورت فارسی بوده و برگرفته از کتاب‌های بزرگان است. در حالی که پیش از این وقتی کتابی می‌نوشتند، چه عربی و چه فارسی، بسیار دقیق و پرمحتوا بود که از نظر کیفیّت و کمیّت مورد توجّه قرار می‌گرفت.

از جمله واجبات برای هر شیعه‌ای آن است که درباره این دردانه هستی که «سُلَالَةَ النَّبِیِّین‏» هستند، مطالعه و تفکّر داشته باشند. ایشان قطب دایره امکان و محور عالم وجودند که همه هستی طفیل وجود مبارکشان است، چنان‌که در زیارت جامعه می‌خوانیم:

«بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر»[۶]

امام زمان، واسطۀ فیض در زمان حاضر

بر اساس روایات فراوان و نیز طبق تصریح زیارت جامعه که بهترین و صحیح ترینِ زیاات است، اگر عالم پابرجاست به واسطه امام زمان و به واسطه عصاره خلقت است. اگر همّ و غمی از کسی رفع می‌شود یا حاجتی ‌برآورده می‌گردد، به واسطه ایشان است. خلاصه واسطه فیض این عالم، امام زمان«ارواحنا‌فداه» هستند. گرچه همه چهارده معصوم«س» واسطه فیض‌اند، اما در زمان ما، واسطه فیض عالم، امام زمان«ارواحنا‌فداه» هستند.

یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم  در تخت فولاد خدمت امام زمان«ارواحنا‌فداه» رسیده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسیر» کرده بود. در حالی که یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است. آن حضرت به او فرموده بودند: علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟ من به جای آن ختمی به تو یاد می‌دهم که بهتر از اکسیر است. بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان توسّل پیدا کن و در توسّل‌هایت بگو: «یا محمّد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین، ‌یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی».

آن عالم نقل می‌کند: وقتی حضرت فرمودند: «ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند: «ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، باید فعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و می‌فرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟! وقتی چنین تصوّری کردم، امام زمان«ارواحنا‌فداه» تبسّم کردند و فرمودند: همین است که گفتم. برای اینکه واسطه فیض این عالم، فعلاً من هستم.

بر این اساس، اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبراکرم«ص» یا سایر حضرات معصومین«س» بشود، فیض الهی به واسطه وجود مقدّس امام زمان«ارواحنا‌فداه» به بندگان می‌رسد. به دست ایشان غم‌‌ها و غصّه‌ها برطرف می‌شود و حوائج برآورده می‌گردد: «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر»

از همگان، بالاخص جوانان تقاضا دارم که با این ختم، به امام زمان متوسّل شوید و این ختم را زیاد بخوانید. همه افراد، حتی کسانی که ‌سواد و تحصیلات کافی ندارند هم می‌توانند این ختم را بخوانند و به پنج تن آل عبا و امام زمان متوسّل شوند: «یا محمّد،‌ یا علی، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، یا صاحب الزمان أدرکنی و لا تهلکنی».

این ختم، علاوه بر آنکه آسان است، برای رفع هر حاجتی خوب، مؤثر و مجرّب می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها

===================

۱٫ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۰، ص ۸۱۴٫

۲٫ ر.ک: مفاتیح الغیب(تفسیر فخر رازی)، ج ‏۳۲، ص ۲۷۸

۳٫ بقره، ۲۳۸٫

۴٫ بقره، ۴۵٫

۵٫ مؤمنون، ۱۱۵٫

۶٫ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵٫